محمّد مرسی قهرمان انقلاب مردمی مصر پس از شش سال حبس در قفس زندان پس از 5 دقیقه دفاع از خود درگذشت. عبدالفتّاح السّیسی وزیر دفاع منصوب خود مرسی وی را سرنگون کرد. رهبر مخالفان دولت مرسی محمّد البرادعی بود که هواداران او با ایجاد آشوب های خیابانی زمینه را برای دخالت و در انتها کودتای ارتش فراهم کردند. این در حالی بود که مرسی بصورت مستقیم دست به دامان امداد آمریکا بود و از جانب واشنگتن خیالش راحت بود که هیچ گزندی از ارتش به دولتش نخواهد رسید! تماس تلفنی با اوباما، گماردن مشاور ارشد خود نزد آن پترسون سفیر وقت آمریکا در قاهره، ارتباط مستقیم و دائمی با پنتاگون و شخص چاگ هیگل ویز وقت دفاع آمریکا نمونه هایی از این توسّلات شوم بود. او حتی از اسرائیل هم چشم پوشی نکرد و از یک طرف در نامه نگاری هایش دست دوستی به سمت شیمون پرز دراز کرد و با اعلام پایبندی کامل به کمپ دیوید خیال او را آسوده کرد و از طرفی دیگر با فشار بر حماس و تمدید محاصره و تخریب تونل های ارتباطی غزه و پشت کردن به محور مقاومت جبهه ضدّ صهیونیستی را در منطقه تضعیف کرد. ارتباطش با محور ارتجاع و دریافت کمک پنج میلیارد دلاری از قطر هم که به جای خودش. در یک کلام مرسی هر چه داشت برای محور شرارت غربی عبری عربی در طبق اخلاص گذاشت و مزد خود را هم تمام و کمال دریافت کرد!
امّا آنچه یک سیاستمدار را به اوج عزت یا حضیض ذلّت می برد درایت و ذکاوت اوست که از آن به بصیرت تعبیر می شود. کاش مصر هم رهبر بصیر و حکیمی داشت تا به مرسی تعلیم دهد این ملّت می تواند به همه آرزوی های بزرگ خود برسد به شرط آن که از بیماری مهلک وابستگی آن هم به آمریکای جنایتکار نجات پیدا کند. مرسی فکر کرد مشکل مصر مبارک است. امّا مشکل مصر آمریکا بود. مشکل مصر استعمار اقتصادی صندوق جهانی پول بود و مبارک فقط کارپردازی بود برای اجرای سیاست های آن. کاری که مرسی تلاش کرد خودش به جای مبارک ادامه دهد! ولی فراموش کرد قهرمان یک انقلاب اگر به سیره ی ضدّقهرمان آن عمل کند با اون مساوی و برابر نخواهد شد، بلکه قطعا نسبت به او یک هیچ عقب و بازنده خواهد بود. نکته ای که خود قهرمان پندار های انقلاب ما نیز معمولا نتوانسته اند درک کنند و خیال کرده اند با نادیده گرفتن آرمان انقلاب می توانند راهی جدید و غرب پسند پیش پای خود باز کنند و یادشان می رود دارند در زمین انقلاب و مردم بازی می کنند و در مقابل دیدگان بیدار ولایت فقیه! سیسی ها و مرسی ها که همیشه هستند. می آیند و می روند. یکی روی خشم و خفقان مردم لانه می کند و یکی روی موج امید و شور مردم سوار می شود. در قاهره جای یک نفر خالی است که نگاهش به خدا باشد و دستش روی سر انقلاب و مردم. همان یک نفر که چهل سال است نگذاشته مرسی ها و سیسی ها آرزوی های انقلاب این مردم را بدزدند و آن یک نفر ولی فقیه است. تا وقتی یوسفی به نام ولی فقیه عزیز مصر نباشد سرنوشت آرزوهای این مصر و هر مصر دیگری همین است.
محمّد عابدینی
29 خرداد 1398